یکشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۵

درباره فیلم "جایی که حقیقت پنهان است" اثر آتوم اگویان



زنانی که یکدیگر را بیاد می آورند

عنوان بندی فیلم «جایی که حقیقت پنهان است» تصویر جامعی است از مضمون فیلم و مقدمه یی ازآنچه قراراست بگذرد: در آمریکای دهه پنجاه هستیم، دهه ورود تلوزیون به زندگی آمریکای ها. وینس و لنی دوکمدین موفق در حال اجرای نمایش زنده تلوزیونی هستند. آنها بی ملاحظه همه را دست می اندازند وباهرشوخی مورد تشویق خیل انبوهی از زنان ومردان مشتاق قرارمی گیرند. زرق وبرقی اغراق شده همه چیزرا فرا گرفته است. برای لحظاتی سالن پرهیاهو را ترک می کنیم تا در حاشیه نمایش با تصویری غافلگیر کننده و متضاد روبرو شویم: جسد یک زن جوان غوطه ور در وان حمام در یکی از اتاق های هتل. جسد مورین فلاهرتی نشان از حقیقت تلخی دارد که از دنیای سرگرمی ساز وینس و لنی گسستنی نیست.ا
پس از چهارده سال کارن اوکانر ژورنالیست جوان مشغول نوشتن کتابی درباره مرگ مورین و رابطه او باَ و لنی است. مورین فلاهرتی با ورود به اتاق آنها در هتل و قدم نهادن به زندگی شخصی ستارگان شاهد لحظاتی بوده که ثبت آنها آینده حرفه ای او را تامین می کرده است، اما مورین آنقدر ساده لوح است که کارگزاران صنعت نمایش را به راحتی از تصمیم خود باخبر می سازد. بنابراین اوخطرناک است، حتی اگرموردعلاقه لنی باشد. کارن اوکانر در شب مرگ مورین برای اولین بار با لنی و وینس دیدار و از آن به عنوان یک معجزه در زندگی خود یاد می کند.ا انگار که با مرگ مورین او متولد شده است و حال بعد از چندین سال کارن با گرفتن بلیط درجه یک هواپیما خود را همسفر و در کنار لنی می بیند. صندلیهای بخش درجه یک هواپیما این قابلیت را دارند که به شکلی دایره وار کارن، لنی و همراهانش را روبروی هم قرار دهند و اشاره لنی به لق میز میان آنها حاکی از تزلزل و ساختار مایل به انحطاط این جمع دارد. دیگر برای کارن اوکانر راه گریزی نیست. او نمی تواند حتی با دروغ و معرفی کردن خود به عنوان شخص دیگری مانع از پیشروی لنی شود. رابطه ای عاطفی شکل می گیرد. کارن اوکانر در طول فیلم حرف های لنی، وینس و شاهدان را می شنود تا به حقیقت نزدیک شود.ا
مورین فلاهرتی که آرزوی ژورنالیست شدن را در سر می پروراند، توسط لنی و یا وینس کشته نمی شود، بلکه او قربانی طبیعی مجموعه ایست که لنی و وینس جزئی از آنند، همینطور گنگستر، افسر پلیس و مدیر برنامه ها که همگی سکوت می کنند. شوخی های وینس با لنی اینبار در پشت صحنه نتیجه دیگری می دهد. قتل او به علت بقای ستارگانی همچون ایندو است. هیچ چیز نباید مانع حرکت چرخ سرگرمی سازی شود. نکته در اینجاست که اعترافات مدیر برنامه ها به کارن در یک شهرک سینمایی صورت می گیرد، محیطی فقط در ظاهر واقعی. پس چطور می توان به این اعترافات اطمینان کرد؟
کارن اوکانر نمی تواند از علاقه خود به لنی چشم پوشی کند، او نیز به راحتی مجذوب لنی شده و تن خود را در اختیار او می گذارد اما به کام مرگ نمی افتد، زیرا دهه اقتدار و محبوبیت زوجی چون لنی و وینس گذشته است. آنها دیگر ستارگانی پرفروغ نیستند و از شور و شوق جمعیت طرفدارخبری نیست. بنابراین خطری کارن را تهدید نمی کند. مقاومت آنها صرفا در جهت حفظ اعتباری کم اهمیت است. زمانی که وینس به همان اتاق هتل محل اقامتشان در گذشته برمی گردد، تمام وسایل اتاق را همانگونه که قبلا بودند می بیند، اما تلوزیونی که در وسط اتاق قرار داشت تغییر کرده است. تلوزیونی با شمایل جدید. مردم دهه هفتاد مشتاق تصاویر جدید هستند، ذائقه ها تغییر کرده و دختر پیشخدمتی که حال بجای مورین وارد اتاق می شود وینس را نمی شناسد. او یک دختر آسیایی مهاجر است که علاقه چندانی به معروفیت وینس درگذشته ندارد.ا
اما انگار حقیقت دیگری نیز در فیلم نهفته است که از نگاه خیره مورین می آید. نگاهی که بعد از مرگش متعلق به کارن اوکانر است. وقتی کارن از وینس می خواهد که حقلقت را بگوید، با آلیس آشنا می شود. همان دختر جوانی که کارن روز قبل در نمایش " آلیس در سرزمین عجایب" دیده بود. او را می شناسد، آلیس وجه مشترکیست از کارن اوکانر و مورین فلاهرتی. او آنها را در سکانس معاشقه به هم پیوند می زند و نهایتا دیزالو چهره ها روی هم. این زیبارویان پاک با لباس و آبی رنگ خود درست مانند آلیس وارد سرزمین عجایب می شوند، سرزمینی مرموز سرشار از فانتزی و اتفاقات خارق العاده که در عین حال معصومیت کودکانه این فرشتگان سرکردان را به ورطه نابودی می کشد. کارن در پایان درختی را می نگرد که روح مورین در آن دمیده شده و حال پس از کشف حقیقت بارور شده است. فیلم اگویان درباره زنانی است که یکدیگر را بیاد می آورند و یا بهتر بگوییم خود را.ا